خراسان جاویدان

حضرت علی : هر کس کلمه ای به من بیاموزد مرا بنده خویش می کند×××حضرت عمر:دوستان را بر مبنای تقوا و پرهیزکاری انتخاب کن.

خراسان جاویدان

حضرت علی : هر کس کلمه ای به من بیاموزد مرا بنده خویش می کند×××حضرت عمر:دوستان را بر مبنای تقوا و پرهیزکاری انتخاب کن.

بازداشت پسران خورد سال

همزمان با جنگ اکراین، طالبان در یک موش و گربه‌بازی تمام‌عیار و پنهان از چشم رسانه‌های جهان، در کنار تلاشی‌های خانه‌به‌خانه یکی هم به بازداشت خیابانی پسران خردسال آغاز کرده‌اند.

چندی پیش، (جمعه، ۱۳ حوت) اولین روز تلاشی خانه‌به‌خانه‌ی طالبان در دشت برچی بود. ساحات قلعه‌ی نو، کته‌بلندی، شهرک حاجی‌اقبال، شهرک مهدیه و دیگر بعضی از نواحی حوزه‌ هجدهم غرب کابل را تلاشی کردند.

همزمان با این تلاشی، طالبان چند تن از پسران زیر ۱۸ سال را نیز از ساحه‌ی قلعه‌ی نو غرب کابل بازداشت کردند. قاسم، پسر ۱۷ ساله است. می‌گوید طالبان او و چند نفر از رفقایش را از سرک قلعه‌ی نو دشت برچی بازداشت کردند.

او می‌گوید «هرچند که روز جمعه بود ولی من هم‌چنان مثل جمعه‌های دیگر امتحان زبان انگلیسی داشتم. حدود ساعات ۱۲ بجه از امتحان کورس خلاص شدم. بیگ کتاب‌هایم در پشتم بود و از صنف بیرون شدم. با چند نفر از هم‌کلاسی‌هایم باهم بودیم. از سرک، طرف قلعه‌ی نو می‌رفتیم که چند نفر از افراد گروه طالبان ما را دور دادند. پرسیدند کجا می‌رویم. گفتیم ما از کورس رخصت شده‌ایم و خانه می‌رویم.

گفتند امروز جمعه است و کورس نیست. ما را بازداشت کردند و مورد مواخذه قرار دادند که چرا گروهی می‌گردیم. گفتند بد ما می‌آید که شما گروهی گروهی چکر می‌زنید.»

قاسم می‌گوید «همین که ما را دور دادند، بدون این که بگویند جرم ما چه بوده است و به چه دلیلی ما را می‌زنند، از جمله مرا چندین سلی زدند. رویم سرخ شده بود. ترسیده بودم و هیچ‌چیزی نگفتم. حتا نپرسیدم که چرا مرا می‌زند. فقط سکوت کرده بودم و پیش پایم می‌دیدم.»

طالبان قاسم و چند رفیق زیر ۱۸ سالش را از جاده بازداشت می‌کنند و به حوزه می‌برند. در حوزه اولین کاری که می‌کنند، مبایل‌های این پسران خردسال را بررسی می‌کنند. در مبایل هرکدام‌شان که «موسیقی» پیدا می‌کنند، خودشان را سیلی‌کاری و مبایل‌های‌شان را با قنداق تفنگ تکه‌پاره می‌کنند. قاسم می‌گوید «در مبایل من آهنگ زیاد هم نبود. فقط چند آهنگ بود. مبایل را هم تازه خریده بودم. یکی از آن‌ها آمد و مبایل را از دستم گرفت و بررسی کرد. گالری‌اش را باز کرد. همین که دید در گالری مبایل آهنگ است، فورا مبایل را پیش پایش به زمین زد و بعدش هم زیر قنداق تفنگ گرفت. مبایلم را که تازه خریده بودم، نرم شد.»

قاسم و دوستانش شب در حوزه‌ی طالبان می‌ماند. با این وضعیتِ قتل و تروری که در کابل به راه افتاده است، طالبان اجازه‌ی تماس به خانواده‌های بچه‌ها را نیز ندادند. مبایل‌های خودشان را هم که شکستانده‌ بودند. خانواده‌ی قاسم یک شب تمام بی‌خوابی می‌کشند.

فردا، حدود ساعات ۷ صبح، یکی از ریش‌سفیدان طالبان که بنا به گفته‌ی قاسم به او مولوی می‌گفتند، می‌آید. مولوی از بچه‌ها می‌پرسد که چرا شما را امشب این‌جا آورده بودند. آنان می‌گویند که ما هم نمی‌دانیم. قاسم می‌گوید که تازه از کورس بیرون شده بوده که بازداشت شده. مولوی وقتی که می‌بیند پسر خردسالی‌ست که فقط یک بیگ دارد و چند کتاب، می‌گوید خانه‌ات برو. به قاسم می‌گوید  که به ناحق تو را سیلی زده‌ و مبایلت را شکستانده‌اند. یک چند موعظه‌ی دینی هم می‌کند و بعد رخصتش می‌کند.

چند روز پیشتر ازین، طالبان همچنان در یک اقدام مشابه، مهدی، برادر کوچک‌تر قاسم را هم بازداشت خیابانی کرده بود. از یکی از کوچه‌های چهل‌دختران غرب کابل او را نیز به جرم گشت‌وگذار با رفقایش می‌گیرند، می‌برند حوزه و سیلی‌کاری می‌کنند.

این در حالی است که طالبان به جز کابل، در ولایات دیگر نیز پسران خردسال و زیرسن را بازداشت می‌کنند. منابع محلی می‌گویند در دایکندی نیز بازداشت‌های خیابانی پسران خردسال از سوی طالبان ادامه دارند. به گفته‌ی منابع محلی و شواهد عینی، طالبان در دایکندی پسران خردسال را به جرم سوابق سیاسی پدران می‌گیرند. تعدادی از پدران، که شریک حکومت قبلی بودند، با آمدن طالبان و وحشتی که به راه افتاده بود، فرار کردند. اکنون طالبان پسران خردسال آنان را بازداشت و شکنجه می‌کنند تا پدران‌شان پیدا شوند.


منبع:

روزنامه اصلاعات

https://www.etilaatroz.com/137820/the-dark-days-of-kabul-18-taliban-and-street-boys-detained/